مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

مهر+ آبان = مهربان !!

يه لحظه هايي هست كه تو زندگي خيلي ها اتفاق ميوفته كه  لذت ِ تجربه ي اين لحظات شيرين تا مدتها بعد توي ذهن باقي مي مونه ... لذت ِ داشتن دوستان ناب ، لذت داشتن خانواده خوب ، لذت ِ داشتن كودكي كه هر لحظه بودنش يه تجربه ي شيرين و دوست داشتنيه ! اينها همه رو گفتم تا بگم روز پنج شنبه و شب تولدم رو با دوستاني بهتر از آب روان ، همسر ِ عزيز و پسرك ِ شيرين زبون گذروندم .... اون روز سعادت ديدار خيلي از دوستان قديمي رو پيدا كردم و تقريبا ً همه ي دوستاني كه امكان ديدارشون ميسر نبود از طريق پيامك و مابقي ابزارهاي ارتباطي باهام در تماس بودند ، خداي مهربونم شكرت بخاطر ِ داشتن و ديدن ِ  اينهمه خوبي و زيبايي ....! پنج شنبه با گروه كودكان شاد در كا...
26 آبان 1393

روزهاي پاييزي - نيمه اول :)

روزهاي پاييزيمون دارن به سرعت ميگذرن و الان پاييز از نيمه هم گذشته .... توي اين روزهايي كه هوا تكليفش رو با خودش نميدونه و هر ساعت يه جور وضع آب و هوايي رو تجربه ميكنيم ، نميشه خوب هم برنامه ريزي كرد براي تفريحات ِ كوچولويي مثل تو ... اما خاطرات ِ خوبي داشتيم از اين نيمه ي گذشته ي پاييزي كه خلاصه برات يادگارشون ميكنم . اوايل پاييز كه مهموني هاي بعد از عروسي خاله محيا رو داشتيم با رسم و رسومات خاص اون سرگرم بوديم . اواخر مهر ماه بود كه مريم جون دوست خوبمون براي كار تخقيقاتي قرار بود بره بلژيك و براي خداحافظي با دوستان يه مهموني ترتيب داده بود ، ما هم روز چهارشنبه 23 مهر ماه حركت كرديم و رفتيم تهران . عصر بود كه رسيديم خونه ي خاله مليحه ...
17 آبان 1393

قاصدك ......!

چطور شروع کنم چه سخت است شروع بحثی که پایان یافته داستانی دارم ، مثل همیشه یکی بود و دیگری نبود .... از قضا قاصدکی هم صحبت افتابگردانی شد ! بحثشان شیرین بود لحظات زیبا بود خاطرات ماندنی تا سرو کله وابستگی ها پیدا شد قاصدک میدانست که همه هستی گل عشق او خورشید است و خوب میفهمید گر نباشد عاشق  خورشید فردایش به غم خواهد نشست پس چو این میدانست ترک گل کرد و پرید اوج گرفت تا به افق همه امیدش اما گل ماندن او بود اینکه شاداب باشد گل بماند نه به عمر بلکه به ذات ...
4 آبان 1393
1